بيا برا دختر
بيا برا دختر
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:, توسط ناهيد |

تصمیم گرفتم دوباره برگردم , دوست داشتم بنویسم دوباره , حرفایی که دوست دارم , حرفای دلمو , شایدم روزانه هامو

خلاصه هر چی که دوست دارمـــــــــ

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:, توسط ناهيد |

دلم میخواهد بخوابم.......

مثل ماهی کوچمان که آرام روی آب خوابیده است


تعـــــــــــــــطیــــــــــــــل



تعطیل برای یه مدت نامعلوم

نامعلوم >>>>>>  ممکنه همین چند روز دیگه دوباره آپ کنم مثلا همین فردا پس فردا ممکنه هم اصلا دیگه آپ نکنم فعلا که حوصله ی آپ و وبم رو  ندارم

ولی حتما بهتون سر میزنم 


فرناز بعدا (8خرداد ساعت 7:53) نوشت: این وب اصلا دیگه آپ نمیشه/ کسی تو این وب دیگه لینک نمیشه (شرمنده) پس لطفا تقاضای تبادل لینک نکنید



(9 خرداد ساعت20:30)  این قالبمو دوســـــــــــت ندارمـــــــــــــ قبلیه رو هم پیدا نمیکنم هر کی پیدا کرد بگه بهم خواهشا تا عوضش کنم

خستـــــــــــم این روزا نمیدونم چمه از خودم بدم اومده ..............

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:, توسط ناهيد |

دير باريدى باران ...
دير...
من مدت هاست در حجم نبودن كسى خشكيده ام

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:, توسط ناهيد |
بعضی ﭼﯿﺰﻫﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﻧﺪﺍﺭﺩ " ﺍﻣﺎ ...ﻓﻬﻤﯿﺪﻥ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺩ ...!!
ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺭﺍ
ﻧﮕﻔﺘﻪ , ﺑﻔﻬﻢ ... !!

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:, توسط ناهيد |
هيچ وقت از جدايي نااميد نشو...!
شايد حكمتش اين باشه كه قدرشو بيشتر بدوني...
شايد حكمتش اين باشه كه بفهمي بدون اون ديگه نمي‌توني...
شايد هم حكمتش اين باشه كه شيريني به هم رسيدن رو تا عمر داري فراموش نكني...!!!
خدا رو چه ديدي...!؟!؟!؟

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:, توسط ناهيد |
دیشب تو خواب با بارون مسابقه دادم.اون بارید و من گریه کردم..
باهاش از تو حرف زدم..اون دلتنگ خورشید شده بود و من دلتنگ تو...

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:, توسط ناهيد |
وقتی دلت خسته شــد ، دیگر خنده معنایی ندارد ... فـقـط می خندی تا دیگران ، غم آشیانه کرده در چشمانت را نـبـیـنـنـد ! وقتی دلت خسته شــد ، دیگر حتی اشکهای شبانه هـم آرامت نمی کنند ... فـقـط گریه می کنی چون به گریه کردن عادت کرده ای ! وقتی دلت خسته شــد ، دیگر هیچ چیز آرامت نمی کند به جز دل بریدن و رفتن ...

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:, توسط ناهيد |
کاش میدانستی
قهر میکنم تا دستم را محکمتر بگیری
و با صدای بلند بگی
بمان
نه اینکه شانه ات را بالا بندازی
و آرام بگویی هر طور راحتی.

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:, توسط ناهيد |

چقدر سخته تو چشای کسی که تمام عشقت را ازت دزدید

 وبجاش یه زخم همیشگی رو قلبت هدیه داد زل بزنی

و به جای اینکه لبریز از کینه و نفرت شی حس کنی که هنوز هم دوسش داری.

چقدر سخته دلت بخواد که سرتو باز به دیواری تکیه بدی که زیر آوار غرورش همه وجودت له شده .

چقدر سخته تو خیالت ساعتها باهاش حرف بزنی اما وقتی دیدیش هیچی جز سلام نتونی بگی.

چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه هات و خیس کنه اما مجبور باشی

که بخندی تا نفهمه که هنوزم دوسش داری.

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:, توسط ناهيد |
اگه یه روز فکر کردی نبودن یه کسی بهتر از بودنش چشماتو ببند و اون لحظه ای که اون کنارت نباشه و به خاطر بیار . اگه چشمات خیس شد بدون داری به خودت دروغ میگی و هنوز دوسش داری.